<data><newItems></newItems><blogData></blogData><Context><![CDATA[<p><div id='angtab_65778955' class=' angtab' ><uib-tabset><uib-tab heading='مقالات'><p><div id='angaccordion_56366536' class=' angaccordion' ><uib-accordion close-others='true'><div uib-accordion-group class='panel-default'><uib-accordion-heading>پرورش هوش هيجاني فرزندان<i class='pull-left glyphicon glyphicon-chevron-down'></i></uib-accordion-heading><p>بسمه تعالي</p><p> </p><p><strong>فصل اول: مفهوم پردازي هوش هيجاني</strong></p><p> در سالهاي 1900 تا 1920 حركتهاي گستردهاي براي بررسي و اندازه گيري هوش شناختي(IQ) صورت پذيرفت. IQ روش سريعي براي جداسازي افراد باهوش از افراد متوسط بود.آلفرد بينه در سال 1905 اولين نمونه آزمون هوش واقعي را تهيه كرد. اين آزمون ساخته شد تا آموزش و پرورش فرانسه بتواند كودكان با سطح پايينتر از معمول را شناسايي كرده و به آنها تعليمات ويژه دهد.IQ به ما اجازه ميدهد تا بدانيم مردم چگونه اطلاعات انتزاعي را پردازش ميكند، از منطق استفاده نموده، با اعداد كار كرده، شباهتها را تشخيص داده، استنباط و استنتاج نموده و مفاهيم جديد را به دست ميآورند. اما خيلي زود مشخص گرديد كه اين روش محدوديتهايي دارد. افرادي بودند كه بسيار باهوش بودند اما ناتواني آنها در اداره كردن رفتارشان و كنار آمدن با ديگران، آنها را بسيار محدود كرده بود. همچنين افرادي وجود داشتند كه هوش متوسط داشتند اما بسيار موفق بودند. در دهه هشتاد ميلادي اصطلاح هوش هيجانيEQ شكلگرفت . البته قبل از اين، مفهوم هوش اجتماعي كه بيانگر مهارت و توانايي افراد در كنار آمدن با مردم بود مطرح شده بود.</p><p> هوش هيجاني ويژگياي در درون هر يك از ماست كه تعيين ميكند چگونه رفتار خود را اداره كنيم، با مشكلات اجتماعي كنار بياييم و چگونه تصميماتي بگيريم كه به نتايج مثبت ختم شود. پژوهشهاي دانشگاه ييل(Yale) هوش هيجاني را به موفقيتهاي شخصي، شادي و موفقيتهاي حرفهاي ربط داد. مفهوم هوش هيجاني نشان ميدهد كه چرا دو نفر با IQ يكسان، ممكن است به درجات بسيار متفاوتي از موفقيت در زندگي دستيابند. هوش هيجاني عنصر بنيادين از رفتار انسان است كه متفاوت از هوش شناختي IQ عمل ميكند. بين IQ و EQ هيچ رابطه شناخته شدهاي وجود ندارد. نميتوان از روي هوش هيجاني شخص، هوش شناختي او را حدس زد. از طرف ديگر بايد دانست كه IQ انسانها انعطاف پذير نيست و در طول زندگي نسبتا ثابت است. افراد با يادگيري واقعيتهاي جديد و فراگيري اطلاعات متنوع بيشتر باهوش نميشوند. هوش شناختي يا به تعبير ديگر توانايي يادگيري، در بيست سالگي و چهل سالگي نسبتا يكسان است. اما برعكس هوش هيجاني انعطاف پذير است و قابل آموختن. گرچه به طور ذاتي هوش هيجاني افراد متفاوت است اما افراد با هوش هيجاني پايين ميتوانند در خود EQ بالا به وجود آورند. هوش هيجاني وابسته به شخصيت نيز نميباشد، يعني ويژگيهاي شخصيتي مانند درونگرايي يا برون گرايي سبب داشتن هوش هيجاني بالا يا پايين نميگردد.</p><p>دو نظريه عمده در باره هوش هيجاني وجود دارد كه در زير به تبيين آن ميپردازيم.</p><p> </p><p><strong>1-1- نظريه گاتمن</strong></p><p> گاتمن كتاب خود به نام هوش هيجاني را در سال 1995 منتشر ساخت. توصيف گاتمن از هوش هيجاني، چهار زمينه را در بر ميگيرد: خود آگاهي، خود مديريتي، آگاهي اجتماعي و مديريت رابطه.</p><p> دو مهارت اول روي خود فرد تمركز دارد .</p><p> 1) <em>خودآگاهي</em> كه توانايي شخص در شناسايي دقيق و آگاهي از هيجانهاي خود در همان لحظهاي كه روي ميدهد، است.</p><p> 2) <em>خود مديريتي</em> كه توانايي در به كارگيري آگاهي از هيجانها به منظور هدايت مثبت رفتارها و انعطاف پذيري رفتارهاست. به عبارت ديگر توانايي فرد در كنترل واكنشهاي هيجاني در مقابل مردم و در شرايط مختلف.</p><p> دو مهارت ديگر بيشتر روي تماس با ديگران تمركز دارد.</p><p> 3) <em>آگاهي اجتماعي</em> كه توانايي در تشخيص دقيق هيجانهاي ديگران است و درك اينكه چه اتفاقي در حال روي دادن است يا به عبارتي توانايي در درك طرز تفكر و احساسات ديگران است.</p><p> 4) <em>مديريت رابطه</em> كه توانايي در به كارگيري آگاهي از هيجانهاي ديگران به منظور موفقيت در كنترل و مديريت تعامل هاست.</p><div><table dir="rtl" border="1" cellspacing="0" cellpadding="0"><tbody><tr><td colspan="3" width="425" valign="top"><p> آنچه ميبينم آنچه انجام ميدهم</p></td></tr><tr><td rowspan="2" width="120" valign="top"><p>درباره خود</p><p>در باره ديگران</p></td><td width="144" valign="top"><p>خود آگاهي</p></td><td width="161" valign="top"><p>خود مديريتي</p></td></tr><tr><td width="144" valign="top"><p>آگاهي اجتماعي</p></td><td width="161" valign="top"><p>مديريت رابطه</p></td></tr></tbody></table></div><p><strong> </strong></p><p><strong>1-2-نظريه سالووي و ماير</strong></p><p> سالووي و ماير در سال 1990 هوش هيجاني را نوعي از هوش توصيفكردند كه توجه به احساسات و هيجانهاي خود فرد و ديگران، فرق گذاشتن بين آنها و راهنمايي افكار و اعمال فرد را شامل ميشود. آنان معتقد بودند چهار جنبه اساسي وجود دارد: شناخت هيجانها، درك هيجانها، تنظيم هيجانها و استفاده از هيجانها.</p><p><em>شناسايي حالتهاي هيجاني</em><em>:</em> اين اصليترين مهارت هوش هيجاني است كه احساسات خود را بشناسيم، زيرا اگر فرد در شناسايي يك هيجان يا شناخت تفاوت يك هيجان از هيجان ديگر ناتوان باشد، باعث ميشود مهارتهاي ديگر بياستفاده بماند. در خيلي از موارد كه هيجانها بسيار شفاف و قوي است مشكلي پيش نميآيد، اما هميشه شناسايي هيجانها آسان نيست. بعضي وضعيتها، هيجانهاي خفيفي ايجاد ميكنندكه شناسايي آن دشوار ميشود. اهميت شناسايي حالات هيجاني دلايل مختلفي دارد . به عنوان مثال هيجانها در باره قضاوتهايتان اطلاعاتي را در اختيار شما ميگذارند .براي مثال وقتي با دو نفر متقاضي كار مصاحبه ميكنيد، نسبت به يكي احساس مثبت و به ديگري احساس منفي به صورت خفيف مييابيد، اما اين احساسات، اطلاعات هستند و شايد در باره افراد مصاحبه شونده چيزي به شما بگويند كه مهم باشد. كسي كه نميتواند احساسات خفيف خود را شناسايي كند، اين اطلاعات را از دست ميدهد. پس شناسايي احساسات به ما كمك ميكند تا درباره قضاوتهايمان اطلاعاتي بدست آوريم.</p><p> هيجانها نوعي اطاعاتند كه از طريق عرق كف دست، تغير در ضربان قلب، مايچههاي منقبضشده و بسياري از علائم ديگر منتقل ميشوند. براي شناسايي حالات هيجاني خود كافي است كمي دقتكنيد. بزرگترين مانع در شناخت هيجانهاي خود اين است كه هيچ وقت به آنها توجه نشان داده نميشود.</p><p><em>درك هيجانها</em><em>:</em> اين عنصر فراتر از شناخت حالات هيجاني است. اگر توانايي شناخت هيجانها را به يادگيري الفبا تشبيه كنيم، درك هيجانها به طرز كار زبان شبيه خواهد بود. اولين مطلب در درك هيجانها اين است كه بدانيم، علل بوجود آمدن آنها چيست؟ يعني بعد از اينكه احساسي را كه داريد شناسايي كرديد، بايد مشخص كنيد چرا من اين احساس را دارم. به عنوان مثال وقتي به مصاحبهگر احساس منفي دست داد، دليل آن ممكن است به خاطر شباهت متقاضي به فردي باشد كه مصاحبهگر خاطره بدي از او دارد يا ممكن است به خاطر علائم غير كلامي متقاضي مانند بيحوصلگي، عدم احترام يا تحريك پذيري متقاضي باشد. درك علت اين احساس مهم است، زيرا در حالت اول مصاحبه گر بايد از احساس خود صرف نظر كند اما در حالت دوم بايد آن را در نظر بگيرد. دوم نكته درك تاثير و عواقب هيجانهاست. همانطور كه درك دليل هيجانها مهم است، درك اثر اين هيجان بر فرد هيجانزده نيز مهم است. وقتي معلمي به دليل ترافيك زياد، گرماي هوا و باختن تيم مورد علاقهاش دير به منزل رسيده، خشمگين خواهدبود. خشم آثار قابل پيش بيني خود را دارد، زود رنج شدن و كم شدن تحمل در برابر اشتباهات ديگران از آن جمله اند. اگر معلم از عواقب هيجان خود آگاه باشد متوجهميشود كه آن موقع زمان مناسبي براي تصحيح مقالات شاگردان نيست.</p><p><em>تنظيم و كنترل هيجانها</em><em>:</em> توانايي در تنظيم و كنترل هيجانها ، انعطاف پذيري و سازگاري بسيار زيادي را در زندگي موجب ميشود. افراد با هوش هيجاني بالا اجازه نميدهند احساسات و هيجانها كنترلشان را در دست بگيرند، اكثر اوقات ميتوانند احساسات خود را تنظيم كرده و خويشتندار باشند. براي اين منظور راه كارهايي مانند ارزيابي مجدد واقعه رخ داده، تغير جهت توجه از وضعيت موجود و يا تلاش آگاهانه از بروز رفتار تحت تاثير هيجان ميتواند مفيد باشد.</p><p><em>استفاده موثر از هيجان:</em>آخرين مهارت در هوش هيجاني، توانايي استفاده از هيجانها براي موفقيت بيشتر در زندگي است. در اين مهارت علاوه بر آنچه در تنظيم هيجانها جهت كنترل آن بيان شد، سعي ميشود با موفقيت از هيجانها استفاده شود.</p><p><strong>فصل دوم: چهار شيوه تربيت عاطفي والدين</strong></p><p>در طي ده سال گذشته، علم درباره نقش عواطف در زندگي نكات زيادي را كشف كردهاست. پژوهشگران متوجه شدهاند كه هوش عاطفي (هيجاني) و توانايي فرد در برخورد با احساسات حتي بيش از بهره هوشي او در موفقيت و خوشبختي وي در همه زمينههاي زندگي و از جمله روابط خانوادگي موثر است. برخورداري از هوش عاطفي براي پدر و مادرها يعني اينكه آنها متوجه احساسات فرزندانشان هستند و ميتوانند با آنها همدردي كنند، تسكينشان دهند و راهنماييشان كنند. براي فرزندان هوشياري عاطفي شامل توان كنترل كردن اميال، به تاخير انداختن كامجويي، ايجاد شور و شوق در خود، تشخيص حالات اشخاص ديگر و از عهده بالا و پايين زندگي برآمدن است. بيشتر والدين در يكي از اين دودسته جاي ميگيرند: آنهايي كه فرزندشان را در زمينه عاطفي راهنمايي ميكنند و آنهايي كه نميكنند.</p><p>والديني كه در جريان احساسات فرزندشان قرار ميگيرند، "راهنماي عاطفه" نام دارند .آنها بسيار شبيه مربيان ورزش، روشهاي افت و خيزهاي زندگي را به فرزندشان ياد دهند. آنها به ابراز خشم، اندوه يا ترس فرزندشان اعتراض نميكنند، اما آنها را ناديده نميگيرند. آنها احساسات منفي را به عنوان واقعيت زندگي ميپذيرند و از لحظههاي احساسي به عنوان فرصتهايي براي آموزش درسهاي مهم زندگي به فرزندان و ايجاد روابط صميمانه تر با آنها استفاده ميكنند.</p><p>اما صرف ابراز محبت و مهرورزي با كودكان به تنهايي هوش عاطفي رابه فرزندان تعليم نميدهد. در واقع بسيار رايج است كه پدر و مادرها با محبت و توجه باشند، اما نتوانند به طرز موثري با احساسات منفي فرزندان خود برخورد كنند. والديني كه در آموزش هوش عاطفي به فرزندان خود موفق نيستند به سه دسته تقسيم ميشوند.</p><p>1- والدين بياعتنا: احساسات منفي فرزندشان را ناديده ميگيرند، كم اهميت ميپندارند يا رد ميكنند.</p><p>2- والدين ناراضي: از ابراز احساسات منفي فرزندشان ناراضي ميشوند و ممكن است آنان را توبيخ كنند.</p><p>3- وادين بيكنترل: احساس منفي فرزندشان را ميپذيرند و با آنها همدلي ميكنند، اما فرزندشان را راهنمايي نميكنند و براي رفتار آنان حد و مرزي تعيين نميكنند.</p><p> </p><p><strong>2-1- والد بياعتنا</strong></p><p>او احساسات كودك را كم اهميت تلقي ميكند، ناديده ميگيرد و خود را پس ميكشد . مايل است عواطف منفي كودك به سرعت ناپديد شود. به وسيلهاي حواس كودك را پرت ميكند تا عواطفش را فراموش كند. در برخي موارد عواطف او رامسخره ميكند تا نشان دهد اين عواطف جدي نيست. درست نميداند كه با عاطفه منفي كودك چه بايد كرد. بيشتر سعي در غلبه بر عواطف دارد تا درك آن. با فرزندش مشكل را حل نميكند، معتقد است گذر زمان بيشتر مشكل را حل ميكند.</p><p>به عنوان مثال، علي پدر مريم است و وقت زيادي را با او صرف ميكند. او ميگويد وقتي مريم غمگين است تمام تلاش خود را براي دلداري او به خرج ميدهد.او را بغل ميكند و از او ميخواهد با هم بازي كنند يا پارك بروند يا تلويزيون نگاه كنند. اما او با غم دخترش روبرو نميشود. از او نميپرسد كه چه احساسي دارد؟ فكر ميكند تمركز بر روي احساسات كار غلطي است. او مانند بسياري از والدين ميترسد كه احساسات منفي بر زندگي فرزندش غالب شود. اگر مريم به او بگويد كه دوستش اسباب بازيش را برداشته است، ميگويد كه نگران نباش، حتما پس ميدهد. اگر بگويد بچه مرا زده، ميگويد احتمالا منظوري نداشته است. در برخي موارد كه مريم گريه ميكند، او را قلقلك ميدهد. بستن در بر روي احساسات منفي الگوي رفتاري بسياري از والدهاي بياعتنا است. برخي از آنان فكر ميكنند كه اغلب احساس اندوه كودكان به خاطر اين است كه درك درستي از دنيا ندارند. اما اين روش پيام آشكاري براي فرزند دارد، اينكه " تشخيص تو از اين وضعيت كاملا اشتباه است. تو نميتواني به احساست اعتماد كني!".</p><p><strong>2-2- والد ناراضي</strong></p><p>بسياري از رفتارهاي والد بياعتنا را انجام ميدهد اما به شيوهاي منفيتر. از ابراز عاطفه كودك انتقاد ميكند و بعضا او را مورد توبيخ و تنبيه قرار ميدهد. بيش از حد بر ضرورت تعيين حد و حدود براي كودك تاكيد دارد. باور دارد كه عواطف كودك را ضعيف ساخته و بچهها براي بقا بايد از نظر عاطفي محكم باشند. باور دارد كه عواطف منفي نشانگر شخصيت بد هستند، غير مفيد و موجب اتلاف وقت ميباشند. علاقهمند به اطاعت كودك از مرجع قدرت ميباشند.</p><p>به عنوان مثال وقتي كودكي از خشم، پا بر زمين ميكوبد، مادر بدون توجه به علت خشم فرزند به خاطر پا كوبيدن او را تنبيه ميكند. يعني به جاي تمركز بر احساسات فرزند بر رفتار پيرامون عواطف او متمركز است. ممكن است پدري پسرش را به خاطر گريههاي قبل خوابيدن سرزنش كند، بدون آنكه به رابطه بين گريه او و ترسش از تاريكي توجه نمايد. اين والدين از اين استدلال كمك ميگيرند كه بچه بايد بداند گريهكردن او را به جايي نميرساند و بايد ياد بگيرد كه بيدليل غمگين نشود. برخي والدين هم در برابر احساسات فرزندشان شدت عمل به خرج ميدهند تا آنان را قوي بار آورند و به آنها ياد دهند كه بيعرضه و ضعيف نباشند.</p><p>البته همپوشاني بين رفتارهاي والدهاي بياعتنا و ناراضي زياد است. فرزندان هر دو گروه نميتوانند به تشخيص خود اعتماد كنند، زيرا بارها به آنان گفتهشده است كه احساساتتان بياعتبار است. در نتيجه براي آنها دشوار است كه احساساتشان را تنظيم كنند. كودكان والدين ناراضي به شدت اين پيام را دريافت ميكنند كه صميميت عاطفي كار بسيار خطرناكي است. البته نكته قابل توجه اين است اي دو دسته از والدين به خاطر علاقه خود به فرزندشان اين رفتار را دارند. آنها براي حفظ فرزند خود از درد عاطفي، وضعيتهايي كه به گريه و داد و فرياد ختم ميشود اين تلاشها را ميكنند.</p><p><strong>2-3- والد بدون كنترل</strong></p><p>هر ابراز عاطفي را به راحتي از كودك ميپذيرد و به كودك دچار عواطف منفي، دلداري ميدهد. اما درباره رفتار، راهنمايي اندكي ميدهند و درباره عواطف به كودك درسي نميدهند. به كودك كمك نميكند مشكل خود را حل كند. فلسفه آنان در رابطه با فرزندشان ، مداخله نكردن است. آنان ميگذارند كه فرزندشان عواطفشان را ابراز كند ولي نميدانند كه بايد به فرزندشان كمك كنند. كودكان آنان فاقد اين توانايي ميشوند كه در خشم، غم و ناراحتي خود را آرام كنند.</p><p><strong>2-4- راهنماي عاطفه</strong></p><p>به عاطفه خود آگاه و براي آن ارزش قائلاند، به همين ترتيب براي عواطف كودك هم ارزش قائلاند و آن را فرصت مناسبي براي صميميت ميدانند. به عواطف كودك احترام ميگذارند و دربرابر آن گيج يا نگران نميشوند. احساس نميكنند بايد همه مشكلات كودك را حل كرد. از لحظات عاطفي به عنوان زماني براي گوش دادن به كودك، همدلي و ارائه سخنان آرامبخش، كمك به كودك براي شناسايي احساس خود و نام گذاري آن، راهنمايي براي تنظيم عواطف، تععين حد و آموزش شيوه ابراز عواطف به شيوه قابل قبول و آموزش مهارتهاي حل مشكل استفاده ميكنند. در اين روش كودك ميآموزد كه به احساسهايش اعتماد كند، مشكلات را برطرف سازد. داراي عزت نفس بالا بوده و با ديگران بهتر به تفاهم ميرسد.</p><p>به عنوان مثال مادري در باره عصباني شدن فرزندش ميگويد: ميخواهم فرزندانم بدانند كه عصباني بودن آنها به اين معنا نيست كه بد هستند يا الزاما از شخصي كه عصباني هستند بدشان بيايند. ميخواهم بدانند از چيزهايي كه موجب خشم آنان شده، ميتواند چيزهاي خوبي حاصل شود. اگر والد راهنماي عاطفه اشتباهي كند و حرفي بزند كه براي كودك آزاد دهنده است، از عذرخواهي نميترسد. از فرزندش عذر خواهي ميكند و اين فرصت تازهاي براي صميميت ميشود. اين فرصت به فرزند ميآموزد كه چگونه بايد با احساسات خود كنار آيد.</p><p>در مثالي ديگر مادري در ميان دفتر دخترش يادداشت خبيثانهاي درباره كودك ديگري پيدا ميكند كه گرچه نام دخترش روي آن نبود، ولي از روي دست خط مشخص بود كه مال فرزندش است. هنگامي كه مسئله را براي دخترش مطرح كرد، دختر نپذيرفت كه دستخط اوست. اما مادر ميدانست كه دخترش دروغ ميگويد و تا مدتي اين موضوع او را آزار ميداد تا تصميم گرفت با دخترش صحبت كند. او به دخترش گفت :" ميدانم كه درباره يادداشت دروغ ميگويي و اين رفتار تو مرا نااميد ميكند. گرچه ميدانم تو دختر خوبي هستي اما نميدانم چرا در اين باره دروغ ميگويي. ميخواهم بداني كه من منتظرم تا هر وقت خواستي در اين باره گفتگو كنيم و مطمئن باش كه من تورا ميبخشم". چند لحظه بعد دختر كه اشك در چشمانش حلقهزدهاست به آغوش مادر ميرود و ميگويد كه دروغ گفتهاست. مادر با شنيدن ماجرا سعي ميكند روش حل اختلاف دخترش با آن كودك را به او ياد دهد.</p><p><strong> </strong></p><p><strong>فصل سوم: پنج گام اصلي براي راهنمايي عاطفي</strong></p><p><strong>گام اول: نسبت به عواطف كودك خود هشيار باشيم</strong></p><p>والدين زماني ميتوانند احساسات فرزندانشان را حس كنند كه نسبت به آن هشيار باشند. هشياري عاطفي به اين معناست كه وقتي عاطفهاي را حس ميكنيد، آن را تشخيص دهيد. والدين ابتدا بايد بتوانند نسبت به عواعف خود هوشيار باشند. اجازه احساس كردن عواطف براي والديني كه ميترسند عواطف منفيشان مانند خشم، اندوه و ترس از كنترلشان خارج شود سخت است. اما اگر والدين اين احساسات خود را درك كرده و سعي كنند آن را به شيوه صحيح ابراز نمايند، فرزندانشان نيز بهتر ميتوانند از پس عواطف منفي خود برآيند. اگر فرزند شما كاري ميكند كه شما عصباني ميشويد، اشكالي ندارد كه خشمتان را ابراز كنيد. البته به شيوهاي كه براي رابطهتان مخرب نباشد. با اين كار دو موضوع را نشان ميدهيد: 1- احساسهاي قوي ميتوانند ابراز و مديريت شوند. 2- رفتار فرزندتان واقعا براي شما مهم است. ميتوانيد با ابراز درست خشم، علاقه و صميميت خود را به فرزندتان نشان دهيد. بايد از طعنه و تمسخر بپرهيزيد و از اظهار نظرهاي تحقير آميز درباره فرزندان خودداري كنيد كه اين كار به كمبود عزت نفس در كودك منتهي ميشود. بايد بر كارهاي فرزندتان متمركز شويد نه بر شخصيت او. حتي به سطوح مختلف برانگيختگي عاطفي خود هم بايد هوشيار باشيد. بايد ميزان خشم خود را هم تشخيص دهيد. اگر به ميزان زيادي خشمگين هستيد نبايد وارد بحث با فرزند شويد و بايد اين كار را وقفهاي مناسب انجام دهيد.</p><p>والديني كه نسبت به احساسات خود هوشيار باشند ميتوانند نسبت به عواطف فرزند خود نيز هوشيار شوند.البته درك عواطف كودكان كار سادهاي نيست. آنان اغلب عواطف خود را به شكل غير مستقيم نشان ميدهند. در بسياري از موارد براي شناسايي عواطف فرزندتان بايد خود را در نقش او قرار دهيد و دنيا را از دريچه ديد او ببينيد.</p><p><strong>گام دوم: عاطفه را فرصتي براي صميميت و آموزش ببينيد</strong></p><p>بهترين فرصت براي صميميت با فرزندان در بحرانهاست. عواطف و تجربههاي منفي ميتواند بهترين فرصت براي همدلي و ايجاد صميميت با فرزند و آموزش روشهاي اداره احساسات به آنهاست. والدين ميتوانند خشم فرزند را مقاومت در برابر اقتدار خود نبينند، ترس او را گواهي بر ناتواني خود ندانند و اندوه او را "چيز ديگري كه امروز بايد درست كنند" نشمارند.</p><p>احساس منفي كودك خود به خود برطرف نميشود، زماني بر طرف ميشود كه بتواند در بارع آن گفتگو كند، آن را نام گذاري كند و احساس كند كه درك ميشود. بررسي احساسات توسط والدين در زماني كه هنوز شديد نشدهاند، نه تنها بر صميميت بين آنان ميافزايد بلكه بهترين فرصت براي آموزش مهارتهاي حل مسئله است.</p><p><strong>گام سوم: با همدلي به گفتههاي كودك گوش كنيد و به احساسات او اعتبار ببخشيد.</strong></p><p>بعد از آنكه اين وضعيت را به عنوان فرصتي براي ايجاد صميميت و آموزش حل مسئله باور كرديد، براي آنچه مهمترين گام در روند راهنمايي عاطفه است آماده شدهايد: <em>گوش دادن همدلانه</em>.</p><p>اين كار چيزي بسيار بيشتر از جمعآوري اطلاعات از طريق گوش دادن است. گوشدهنده همدل از چشمش استفادهميكند تا شواهد جسماني عواطف را در فرزندش ببيند، از كلامش استفاده ميكند تا به شيوه آرامبخش و غير انتقادي آنچه ميشنود، سنجيده به فرزندش بازگو كند تا به او كمك نمايد احساساتش را نامگذاري كند. اما از همه مهمتر از قلبش كمك ميگيرد تا آنچه فرزندش احساس ميكند را حس نمايد.</p><p>هماهنگي با عواطف فرزند مستلزم دقت به علائم چهره و حالات بدني اوست. البته دقت كنيد كه او هم به حالات شما توجه دارد. اگر هدفتان اين است كه با آرامش و توجه با او صحبت كنيد، وضعيتي به خود بگيريد كه نشانگر اين حالت باشد. هم سطح او بنشنيد و نفسهاي عميق و آرام بكشيد.</p><p>هنگامي كه احساسش را بيان ميكند آنچه را ميشنويد و درك ميكنيد، برايش تكرار كنيد. به اين ترتيب به او ميفهمانيد كه حرفهايش را گوش كردهايد و به عقيده شما احساساتش معتبرند.</p><p>به اين مثال دقت كنيد: مريم (دختر 9 ساله) با ناراحتي به مادرش ميگويد كه فردا نميخواهد به مدرسه برود. مادر ميگويد: عجيب است تو كه هميشه دوست داشتي به مدرسه بروي. حتما از چيزي ناراحت هستي؟ <em>مريم</em>: بله، يك كم. <em>مادر</em>: خب چي شده؟ <em>مريم</em>: نميدانم. <em>مادر</em>: چيزي باعث نگرانيت در مدرسه شده؟ <em>مريم</em>: بله. <em>مادر</em>: پس براي همين ناراحتي. چي شده؟ <em>مريم</em>: شايد به خاطر ليلا و نداست. <em>مادر</em>: مگر چيكار كردند؟ <em>مريم</em>: امروز تو زنگ تفريح به من بيمحلي كردند. <em>مادر</em>: حتما ناراحت شدي. <em>مريم</em>: خيلي. <em>مادر</em>: پس نميخواهي بري مدرسه چون نگراني كه دوباره در زنگ تفريح به تو بيمحلي بكنند؟ <em>مريم</em>: بله. هربار كه رفتم طرفشان از من روي برگرداندند و خودشان را به كاري سرگرم كردند. <em>مادر</em>: اگر دوستاي منم با من اين كار را ميكردند حتما خيلي ناراحت ميشدم. <em>مريم</em>: منم خيلي ناراحت شدم. ميخواستم بزنم زير گريه. <em>مادر</em>: خيلي متاسفم كه اين اتفاق افتاد. ميفهمم كه چقدر به خاطر اين ناراحتي. صحبت مادر با مريم درباره جزييات رفتار دوستانش ادامه مييابد اما مادر از دادن راهحل خود داري ميكند تا مريم همه حرفهاي خود را بزند. <em>مريم</em>: نميدانم چكار كنم؟ <em>مادر</em>: شايد بتواني درباره اين موضوع با آنان حرف بزني. <em>مريم</em>: نه نميتوانم. خجالت ميكشم. <em>مادر</em>: شايد بتوني صبر كني ببيني چي ميشود. شايد فردا بدجنس بازي در نياورند و دوستهاي خوبي باشند.<em>مريم</em>: اگر نباشند چه؟ <em>مادر</em>: نميدانم. فكري به ذهن تو ميرسد؟ <em>مريم</em>: نه. <em>مادر</em>: آيا كسه ديگري هست كه بخواهي با او بازي كني؟ <em>مريم</em> : نه. <em>مادر</em>: آيا به فكرت رسيده كه شايد تنهايي هم به تو خوش بگذرد؟ <em>مريم</em>: مثلا طناب بازي كنم؟ <em>مادر</em>: بله خيلي خويبه. <em>مريم</em>: آره ميتونم طنابم رو ببرم و اگر با من بازي نكردند، خودم طناب بازي كنم. <em>مادر</em>: چرا نميري و طناب را از الان تو كيفت بزاري؟</p><p><strong>گام چهارم: به كودك كنيد تا بر عواطفش نام بگذارد</strong></p><p>بايد به كودك كمك كرد تا بر احساسش نام بگذارد تا تمايز بين خشم، غمگيني، ترس و حسادت را تشخيص دهد. نامگذاري عواطف، قدم به قدم با همدلي پيش ميرود. هرچه كودك دقيقتر احساساتش را به زبان آورد بهتر است. مخصوصا در مواردي كه احساسات متفاوتي وجود دراد. مثلا وقتي كودكي به اردو رفتهاست در عين اينكه از استقلالش خوشحال است، نگران دلتنگي براي خانه است در نتيجه فكر ميكند كه مشكلي دارد. در اين شرايط والدين ميتوانند به او كمك كنند تا گستره احساساتش را نامگذاري كند تا بررسيشان نمايد.</p><p><strong>گام پنجم: ضمن كمك به كودك براي حل مسئله، حد تعيين كنيد</strong></p><p>اولين كار در اين گام تعيين حد است. يعني والد بايد براي رفتار نامناسب حد تعيين كند. مثلا اگر حوصله كودك سررفته و اين احساس را به شيوه نامناسبي نشان ميدهد، پس از آنكه والد عاطفه پشت اين رفتار را تشخيص داد و به كودك كمك كرد تا بر آن نام نهد، ميتواند به كودك كمك كند كه بفهمد برخي رفتارها قابل تحمل نيستند. آنگاه ميتوان به او كمك نمود تا راههاي مناسبتري براي رويارويي با اين احساس منفي بيابد. مهم اين است كه كودك بفهمد احساساتش اشكالي ندارد، بلكه بدرفتاريش اشكال دارد.اگر به كودك بگوييم چگونه بايد حس كند، به احساسات خود بياعتماد ميشود، اما اگر به او بگوييم كه احساسش حق اوست ولي شايد راههاي بهتري براي ابراز احساساتش وجود داشته باشد، به عزت نفس و شخصيت كودك آسيبي وارد نميشود.</p><p>مرحله بعدي تعيين هدف است. زماني كه فرزند به نقطهاي رسيد كه ميدانست چرا حالش بد است، چرا حالش بد شده از شما ميپرسد كه حال بايد چكار كند؟ شما بايد از او بپرسيد در ارتباط با مسئله دنبال چه هدفي است؟ او بايد مشخص كند كه در دعواي با خواهرش دنبال آشتي كردن با اوست يا دنبال انتقام از او و اگر هدف او احتياج به اصلاح دارد درباره آن گفتگو نماييد. </p><p>مرحله بعدي فكر كردن به راهحلهاي ممكن است. اما والدين بايد از در اختيار گرفتن صحنه خودداري كنند. اگر واقعا ميخواهيد فرزندتان نتايج را بپيذيرد، بايد او را تشويق كنيد كه خودش به نتايجي برسد. روش راحل يابي به سن فرزند ارتباط دارد. كودكان كمتر از ده سال از تفكر انتزاعي خوبي برخوردار نيستند و در نظر گرفتن بيش از يك گزينه برايشان سخت است. نقشبازي كردن يا بازيهاي خيالي نيز ميتواند روش مفيدي براي نمايش راهحلها به كودكان ميباشد. سپس راهحلها را بر طبق معيارهاي خانواده خود بسنجيد. در ضمن اينكه مايل هستيد به فرزندتان كمك كنيد تا تصميم خوبي بگيرد، به ياد داشتهباشيد كه كودكان از اشتباهات خود نيز ميآموزند. اگر فرزندتان به تصميمي گرايش دارد كه ميدانيد موثر نيست، اما آزاري هم به او نميرساند، شايد بد نباشد اجازه دهيد اين كار را امتحان كند. اگر شكست خورد او را تشويق كنيد كه امكان بعدي را امتحان كند.</p><p>در انتها چند روش مكمل در راهنمايي عاطفي را بررسي ميكنيم.</p><p>*از انتقاد بيش از حد، عبارت تحقير آميز يا تمسخر فرزندتان خودداري كنيد. بايد به فرزندان براي يادگيري مهترتهاي تازه فرصت داد حتي اگر لازم باشد كه بگذاريد مرتكب اشتباه بشوند. از تمسخر آنان بايد پرهيز نمود چرا كه تمسخر و تحقير رابطه بين والد و كودك و نيز عزت نفس كودك را تخريب ميكند. اگر پدر و مادر فرزندشان را با متلك، انتقاد شديد و دخالت تحقير كنند، كودكان به آنها اعتماد نخواهند كرد و بدون اعتماد صميميت از بين ميرود، گوش كردن متوقف ميشود و راهحل يابي مشترك غير ممكن ميشود.</p><p>*از زندگي روزانه فرزندتان مطلع باشيد. كودكان هميشه در ابراز عواطف ماهر نيستند. ممكن است كودكتان قادر نباشد به شما بگويد كه چرا ناراحت است. در چنين وضعي مفيد است كه شما درباره رويدادها، مكانها و ادمهاي زندگي فرزندتان مطلع باشيد و به فرزندتان براي يافتن علت احتمالي ناراحتي او كمك كنيد.</p><p>*از طرف دشمن را گرفتن خودداري كنيد<strong>. </strong>هنگامي كه كودك احساس ميكند با او بدرفتاري شده، ممكن است براي جلب حمايت و محبت به والدين پناه ببرد. اين فرصت خوبي براي راهنمايي عاطفي است. به شرط آنكه از ابتدا طرف دشمن را نگيريد.</p><p><strong>منابع</strong></p><p>كليدهاي پرورش هوش عاطفي در كودكان و نوجوانان، جان گاتمن، جون دكلر، ترجمه فرناز فرود، انتشارات صابرين، چاپ دوم 1388</p><p>هوش هيجاني، تراويس برادبري، جين گريوز، ترجمه مهدي گنجي، انتشارات ساوالان، چاپ اول 1384</p><p><strong> </strong></p><p> </p></div><div uib-accordion-group class='panel-default'><uib-accordion-heading>پسران نوجوان<i class='pull-left glyphicon glyphicon-chevron-down'></i></uib-accordion-heading><div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515752" data-mce-href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515752">چكيده كتاب پسران نوجوان 01</a></div><div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358505552" data-mce-href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358505552">چكيده كتاب پسران نوجوان 02</a></div></div><div uib-accordion-group class='panel-default'><uib-accordion-heading>کتاب نقش والدین در تربیت فرزند<i class='pull-left glyphicon glyphicon-chevron-down'></i></uib-accordion-heading><p style="text-align: center;" data-mce-style="text-align: center;">کتاب حاضر برگرفته از 8 جلسه سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین استاد امیر غنوی با موضوع ( نقش والدین در تربیت فرزند از دیدگاه اسلام) در موقوفه فرهنگی ادب</p><p style="text-align: center;" data-mce-style="text-align: center;">می باشد.</p><p style="text-align: center;" data-mce-style="text-align: center;">برای دانلود متن کتاب بر روی عکس کتاب کلیک کنید.</p><p style="text-align: center;" data-mce-style="text-align: center;"><a title="کتاب نقش والدین در تربیت فرزند از دیدگاه اسلام" href="../upload/15/group/amoozesh%20khanevade/%D9%86%D9%82%D8%B4%20%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA%20%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF.pdf" data-mce-href="../upload/15/group/amoozesh%20khanevade/%D9%86%D9%82%D8%B4%20%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA%20%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF.pdf"><img src="../upload/15/10138_250_350.jpg" alt="" width="190" height="286" data-mce-src="../upload/15/10138_250_350.jpg"></a></p></div><div uib-accordion-group class='panel-default'><uib-accordion-heading>اکرام فرزند(زیر بنای تربیت احسن)<i class='pull-left glyphicon glyphicon-chevron-down'></i></uib-accordion-heading><p><a href="../upload/15/group/amoozesh%20khanevade/%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%20%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%20%D8%B2%DB%8C%D8%B1%20%D8%A8%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA%20%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D9%86.pdf" data-mce-href="../upload/15/group/amoozesh%20khanevade/%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%20%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%20%D8%B2%DB%8C%D8%B1%20%D8%A8%D9%86%D8%A7%DB%8C%20%D8%AA%D8%B1%D8%A8%DB%8C%D8%AA%20%D8%A7%D8%AD%D8%B3%D9%86.pdf">اکرام فرزند(زیر بنای تربیت احسن)</a></p></div></uib-accordion></div></p></uib-tab><uib-tab heading='جلسات'><p><div id='angaccordion_37045861' class=' angaccordion' ><uib-accordion close-others='true'><div uib-accordion-group class='panel-default'><uib-accordion-heading>سخنرانی<i class='pull-left glyphicon glyphicon-chevron-down'></i></uib-accordion-heading><div class="ng-scope">سخنرانی آقای اسماعیلی(مدیر دبیرستان)</div> <div class="ng-scope"><a href="http://s6.picofile.com/file/8233670692/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4_%D9%87%D9%88%D8%B4_%D9%87%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C_1.MP3.html">آموزش هوش هیجانی 1</a></div> <div class="ng-scope"><a href="http://s7.picofile.com/file/8233853550/%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4_%D9%87%D9%88%D8%B4_%D9%87%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C_2.mp3.html">آموزش هوش هیجانی 2</a></div> <div class="ng-scope"><a href="http://s7.picofile.com/file/8233858134/%D8%B3%D8%A8%DA%A9_%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF_%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C_1.mp3.html">سبک فرزند پروری 1</a></div> <div class="ng-scope"><a href="http://s7.picofile.com/file/8233859334/%D8%B3%D8%A8%DA%A9_%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF_%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C_2.mp3.html">سبک فرزند پروری 2</a></div> <div class="ng-scope"><a href="http://s6.picofile.com/file/8233861176/%D9%88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C_1.mp3.html">ویژگی های دوران نوجوانی 1</a></div> <div class="ng-scope">سخنرانی استاد امیر غنوی:</div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358505554">سخنراني جلسه هشتم </a></div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358505555">سخنراني جلسه هفتم </a></div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515251">سخنراني جلسه ششم </a></div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515158">سخنراني جلسه پنجم </a></div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515159">سخنراني جلسه چهارم </a></div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515156">سخنراني جلسه سوم </a></div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515157">سخنراني جلسه دوم </a></div> <div class="ng-scope"><a class="ng-binding" href="../hschool/Teacher.aspx?TID=2325565132515D512657564521595527222745222A585055#/TContent/51545152435358515754">سخنراني جلسه اول </a></div></div></uib-accordion></div></p></uib-tab></uib-tabset></div></p>]]></Context><groupSetting>GRpedu^5921555531515E5127575745205A5420255644532D235357^F^G^0^آموزش خانواده @ دبیرستان ادب^5^2^H_^-1^185.130.77.112</groupSetting><PageStructure><![CDATA[[{"label": "ستون وسط","items":["متن صفحه نخست","جديدترين مطالب"]}]]]></PageStructure><About><![CDATA[آموزش خانواده ]]></About><groupItems><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle>پيوندها</itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle>مقاله ها</itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle>جلسات استاد غنوی</itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle>جلسات مهندس اسماعیلی</itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle></itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle>آلبوم</itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle></itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle></itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle></itemTitle></groupItem><groupItem><itemVis>0</itemVis><itemTitle>اتاق مباحثه</itemTitle></groupItem></groupItems><Menus><Menu><Setting>7</Setting><Link>#/THome</Link><Title>صفحه اصلی</Title><Icon></Icon></Menu></Menus></data>